[حسابداری] هزینه های جذب نشده
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[حقوق] هزینه های مستهلک نشده
(گیاه شناسی - برگ) یک رگه ای، یک رگه دار
[حسابداری] هزینه یابی یکنواخت(یکسان)
[حسابداری] هزینه یابی واحدی(واحد تولید)
[حسابداری] هزینه های یک واحد
[ریاضیات] هزینه ی بهره برداری
بادکرده، شکم دار، دارای شکم پیش امده
باد کرده، شکم دار، متورم، یک طرفه سایر معانی: شکم گنده، بزرگ شکم، شکم فراخ
[زمین شناسی] گرانروی سنجی - اندازه گیری گرانروی را گویند. - مترادف: viscosimetry.
چسبناک، لزج، ناروان، چسبناک سایر معانی: رجوع شود به: viscous، (ماده ی زردفام که از سلولز به دست می آید) ویسکوز، غیظ، پرقوام [شیمی] ویسکوز [مهندسی گاز] چسبانک، لزج، غلیظ [زمین شناسی] گرانرو [ ...
[نساجی] جریان ویسکوزی