همخوان [رایانه و فنّاوری اطلاعات] سامانهای که اجزای آن با یکدیگر همخوانی یا سازگاری داشته باشد|||متـ . سازگار
واژههای مصوب فرهنگستان
[ریاضیات] شمارش سازگار
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[ریاضیات] معادله ی سازگار
[ریاضیات] برآورد سازگار [آمار] برآورد سازگار
[ریاضیات] عامل سازگار
[عمران و معماری] جریان دائمی [زمین شناسی] جریان دائمی
[ریاضیات] تابع گیری سازگار
[ریاضیات] آزمون سازگار
[عمران و معماری] ماتریس بار هماهنگ
آزمون سازگار [ریاضی] آزمون فرضی که توان آن، وقتی که اندازۀ نمونه به بینهایت میل کند، به یک بگراید
چنانکه باهم جور,نامنتاقصشد,بطورموافق
[آب و خاک] سازگاری مشروط