آینده، آتی، فرارسیدن، آمدن، ورود، نزدیکی (از نظر زمان)، آینده دار، آتیه دار، امیدبخش، ظهور
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(امریکا - در سینماها) برنامه های آینده
درامد، عایدی
[نساجی] مرطوب شدن - نم کشیدن
آینده درخشان است
درفش، اماده ارائه دادن، نزدیک، اینده سایر معانی: در دست تهیه، زیر چاپ، آماده ی ارائه، زودآیند، قریب الوقوع، آماده (ی مصرف)، در دسترس، موجود، بی شیله پیله، رک و راست، صدیق، صمیمی و راستگو، در ...
دخول، اینده، وارد شونده، امده، عاید شونده سایر معانی: درحال آمدن یا نزدیک شدن، آیندگر، درآیند، داخل شدن، درون رفت [برق و الکترونیک] وارد شونده
بازدید قطار ورودی [حملونقل ریلی] آزمایشی که شرکتهای راهآهن در برخی از ایستگاهها برای تعیین وضعیت ترمز و سایر موارد مربوط به ایمنی قطارهای ورودی انجام میدهند ...
واژههای مصوب فرهنگستان
[ریاضیات] جریان نقدی درآمد
نازیبا، نامناسب
(برای بیان ناخشنودی یا شکایت یا بدبینی) این چه وضعی است ؟، دنیا خراب است !