اتوبوس، گذرگاه، مسیر عمومی، با اتوبوس رفتن سایر معانی: با اتوبوس آوردن و بردن، (به ویژه) حمل دانش آموزان به مدرسه و بالعکس، (خودمانی) اتومبیل، (برق) رابط فشار قوی، رسانگر فشار قوی (بیشتر می ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[برق و الکترونیک] معماری گذرگاه رهنمود طراحی یا جانمایی فیزیکی برای سیستم گذرگاهی که مطبق با قوانین و قراردادهای حاکم بر تبادل داده ها طراحی شده است . نمونه های آن عبارت اند از گذرگاههای VME ...
[مهندسی گاز] گیره میله توزیع
[مهندسی گاز] نگهداری میله های توزیع
[مهندسی گاز] ولتمتر میله توزیع
[عمران و معماری] پهلوگاه اتوبوس
[عمران و معماری] مدت زمان سوار شدن به اتوبوس
[عمران و معماری] کارآیی اتوبوس
[کامپیوتر] تئسعه دهنده گذرگاه
[عمران و معماری] کرایه اتوبوس
[کامپیوتر] ماوس خطی ؛ ماوس گذری - ماوس گذرگاهی - دستگاه ماوسی که به کارت آداپتور خود متصل است و این کارت نیز به گذرگاه کامپیوتر وصل شده است نگاه کنید به mouse
[کامپیوتر] شبکه خطی ؛ شلکه گذری ؛ سیستمی که در آن تمام ایستگاههایا دستگاههای کامپیوتری توسط بکارگیری یک کانال مشترک توزیعی یا یک گذارگاه با هم دیگر ارتباط برقرار می کنند.