سطل، دلو سایر معانی: گواره، دول، دولچه، با سطل حمل کردن یا (آب) کشیدن، (انگلیس) با سرعت اسب سواری کردن، با سرعت و بی باکی راندن، با تکان حرکت کردن، به مقدار یک سطل پر (bucketfull هم می گویند ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[آب و خاک] اگر سطلی
[زمین شناسی] ضریب صندوقه شرایط عملیاتی که بیانگرکارایی بارگیری است ضریب صندوقه نامیدهمی شود .
[معدن] ضریب پر شدن جام (ترابری)
[عمران و معماری] آستانه جام
[زمین شناسی] آرام کننده جامی
[زمین شناسی] حوضچه آرامش جامی
صندلی سطلی، صندلی قوس دار که زاویه ی پشتی آن قابل تغییر است (مثل صندلی برخی اتومبیل ها)، صندلی یکنفری در هواپیماواتومبیل
جور کردن دلوی
[مهندسی گاز] تلمبه بخار سطلی
[عمران و معماری] دندانه جام
[زمین شناسی] حفار بیل چرخشی