میخ زیرپهن سایر معانی: میخ باریک، میخ سیمی، نازک میخ، با میخ باریک محکم کردن، میخ نازک کوبیدن، نوعی می که از وسط پهن شده بیاشد، می زیرپهن، می کوب کردن، بامی کوبیدن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
درفش، نوک پهن سایر معانی: درفش سرتیغه ای، سوراخ کن، سوراخ ساز
[نفت] سرلوله ی جداری
[آمار] مدل برادلی-تِری
[زمین شناسی] نوعی کانی - فرمول شیمیایی: Na3Mg(PO4)(CO3)
پیشوند: آهسته، تاخیردار، دیرآیند، کند [bradycardia]
کُندتپش [پزشکی] 1. آنچه باعث کُندتپشی میشود|||2. دچار کُندتپشی یا مربوط به آن
واژههای مصوب فرهنگستان
روانشناسى : کندگویى کارکردى
[نفت] زمین لرزک
ساینده سایر معانی: سایش گر، سوزنده، آزار دهنده، سوزش اور [شیمی] 1- سایش گر، ساینده، سوزنده، آزار دهنده 2- گرد سنباده، کاغذ سنباده، آلت سایش یا پرداخت [پلیمر] 1- سایش گر، ساینده، سوزنده، آزار ...
آبگشت لابرادور، جریان لابرادور (جریان آبهای قطبی که از جزیره ی بافین به سوی جنوب روان است و به گلف استریم یا stream gulf ملحق می شود)
(سنگ شناسی) لابرادوریت (نوعی فلدسپار رنگین)