طاس، پیاله، جام، کاسه، قدح، کاسه رهنما، با توپ بازی کردن سایر معانی: تاس، شاه کاسه، بادیه، به اندازه ی یک کاسه یا قدح، کاسه شکل، جام سان، بخش پهن برخی چیزها، بخش گرد و توخالی برخی چیزها، مسا ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[معدن] کلاسیفایر جامی (دانه بندی)
ورزش : باختن توپزن در نتیجه انداختن میله افقى
کاسه ساز، نوعی کلاه لبهدار، قدح ساز، دائم الخمر سایر معانی: کسی که بولینگ بازی می کند، (انگلیس) کلاه لبه دار، کلاه دربی، کسی که باگلوله یاگوی بازی میکند، مشروب خوارافراطی
[کوه نوردی] گرة خرگوشی
چمنی که روی آن بولینگ چمنی بازی می کنند، چمن بولینگ، چمن مخصوص بازی با گوی چوبی
[نفت] قلوه سنگ
[عمران و معماری] ظرفیت محفظه
لگن، افتابه، لگن یا طاس دستشویی سایر معانی: (تاس و لگن دستشویی) تاس (برای شستن انگشتان سر میز خوراک)، لگن یا طاس دستشویی ظرف انگشت شویی
گره دوحلقهساز [حملونقل دریایی] گرهی متشکل از دو حلقه برای بالا بردن ایمنی در نگه داشتن یا کشیدن یا نجات دادن فرد که در آن یکی از حلقهها به دور کمر و در زیر بازوان محک ...
واژههای مصوب فرهنگستان
[ریاضیات] ابزاربندی برون کاسه ای
لگن دستشویی سایر معانی: کاسه ی دستشویی، تشت ظرفشویی، (محل) ظرفشویی (washbasin هم می گویند)، washbasin لگن دستشویی