تسمه [مهندسی بسپار - تایر] لایهای از رسنهای آغشته به لاستیک که بین مَنجید و رویه قرار میگیرد
واژههای مصوب فرهنگستان
طرف، تسمه، فتق بند، کمربند، باریکه، بند چرمی، محاصره ردن، با شدت حرکت یا عمل کردن، شلاق زدن، زدن، بستن سایر معانی: دوال، دواله، بند، نوار، قیش، لام، بروفه، هر چیزی که دور چیز دیگری را بگیرد، ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[زمین شناسی] نوارپاک کن برای زدودن موادچسبنده ازروی نواروبازگرداندن آنها به سیستم ازنوارپاک کن استفاده می شود.ساده ترین نوع نوارپاک کن سیم ساده ای است که پس ازمحل تخلیه وبرروی نواربازگشت درع ...
[نفت] تلمبه تسمه گرد
[معدن] فیلتر نواری (عمومی فرآوری)
[عمران و معماری] اصطکاک تسمه ای
[عمران و معماری] شاهراه کمربندی
[نساجی] بست سوزنی تسمه
[آب و خاک] محدوده سیمانی شدن
[نفت] ناحیه چین خورده
[زمین شناسی] کمربند هوازدگی کل پهنای کف یک دره که ممکن است بوسیله یک جریان یا رودخانه شسته شده باشد. [آب و خاک] محدوده هوازدگی
[کوه نوردی] همیان، کیف کمری