نجومی، وابسته به علم هیئت، بی شمار سایر معانی: عظیم [ریاضیات] نجومی، هیئتی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[زمین شناسی] نصف النهار نجومی خطی برروی سطح کره زمین که دارای طول جغرافیایی یا نجومی مشابه در هر نقطه است. این یک خط نامنظم است که در یک صفحه منفرد قرار ندارد. مترادف: terrestrial meridian.
[زمین شناسی] مدارنجومی خط یا دایره ای بر روی سطح کره زمین که دارای عرض نجومی مشابه در هر نقطه می باشد. این یک خط نامنظم است که بر روی هیچ صفحه منفردی قرار ندارد.
نجومی، وابسته به علم هیئت، بی شمار سایر معانی: بسیار عظیم، بسیار زیاد، معتنابه (astronomic هم می گویند)، وابسته به ستاره شناسی، عظیم [ریاضیات] نجومی، هیئتی
ابزار نجومی [نجوم رصدی و آشکارسازها] هر نوع تلسکوپ و آشکارساز و متعلقاتِ آنها که برای رصد به کار میرود
واژههای مصوب فرهنگستان
[زمین شناسی] طول جغرافیایی نجومی طول جغرافیایی یازاویه بین صفحه نصف النهار نجومی و صفحه نصف النهار اولیه اختیاری (معمولا نصف النهار گرینویچ) این نشان دهنده طول جغرافیایی ژئودزی است که مستقیم ...
[زمین شناسی] موقعیت نجومی (ستاره شناسی) عرض و طول جغرافیایی یک نقطه بر روی سطح زمین که از اندازه گیری های نجومی استوار بر موقعیت ستاره ها تعیین می شود.
زیج
کِشَند نجومی [ژئوفیزیک] کِشَند حاصل از گرانش ماه و خورشید
کِشَند نجومی [مهندسی نقشهبرداری] کِشَند حاصل از گرانش ماه و خورشید
واحد نجومی [نجوم] یکی از واحدهای اندازهگیری فواصل نجومی و برابر فاصلۀ متوسط زمین از خورشید، برابر با 149/597/870 کیلومتر
[زمین شناسی] مد بزرگ نجومی(hat)