[شیمی] چگالی آسیب رسانی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[آمار] تابع صدمه
آسیبتاب [علوم نظامی] ویژگی هرنوع سازۀ پروازی که پس از بروز خرابی همچنان میتواند فشارهای معمول را تحمل کند
واژههای مصوب فرهنگستان
خسارت بردار، قابل زیان دیدن، خراب شدنی
ضایع، معیوب، مختل سایر معانی: خسارت دیده [بهداشت] آسیب دیده
[نساجی] پارگی نخ در گوشه های بوبین
[زمین شناسی] مورفولوژی قلعه های ویران، مورفولوژی مضرس و خشن این مورفولوژی در سنگ آهکها, به علت مقاومت در اثر لایه بندی و نفوذ پذیری , آهک در مقابل هوازدگی ایجاد می شود .
[حقوق] خسارت وارده بر اموال
[حقوق] وصول کردن خسارت
(از ریشه ی عربی) رجوع شود به: hyrax، ونک شامی
گلدار کردن سایر معانی: (پارچه ی موج دار پنبه ای یا ابریشمی ضخیم برای رومیزی و رومبلی و غیره) حریر موج دار، پارچه ی دمشقی، قناویز، پولاد خم پذیر و موج دار (damascus steel هم می گویند)، موج ها ...
موجدارکردن، ابدارکردن، زرنشان یاسیم نشان کردن