خرابی گذرا
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ریل تبدیل [حملونقل ریلی] نوعی ریل نوردشده با سطح مقطعهای متفاوت در دو سر آن که برای اتصال دو ریلِ دارای مقاطع متفاوت به کار میرود ...
واژههای مصوب فرهنگستان
ترایلر کامیون، ارابه بی موتوری که توسط کامیون برده شود [عمران و معماری] تریلی
(از خطر یا دشواری و غیره) فرار کردن، پشت کردن (به)، فلنگ را بستن
(دم شیر را پیچاندن) با دم شیر بازی کردن
[ریاضیات] دو طرفه
[زمین شناسی] دو طرفه [ریاضیات] دو دنبالی [آمار] دو طرفه
[عمران و معماری] جزئیات نمونه
[زمین شناسی] ناآمادگی [ریاضیات] عدم قابلیت استفاده [آمار] ناآمادگی
مدت دسترسناپذیری [مهندسی مخابرات] بخشی از مدت دسترسپذیری که سامانه برای استفاده در دسترس نیست
[عمران و معماری] میلگرد سراسری - میلگرد قطع نشده
پایدار، با وفا، تمام نشدنی سایر معانی: استوار، بی دریغ، راسخ، قابل اتکا، قابل اعتماد، کم نیامدنی