[آب و خاک] دیواره آب بند (دیافراگم)
دیکشنری انگلیسی به فارسی
وابسته به حجاب حاجز، پرده ای، جداری
اماس حجاب حاجز، برسام
الکترودودوَکنگاری [شنواییشناسی] آزمونی برای بررسی عملکرد دستگاه دهلیزی گوش درونی که در آن با قرار دادن الکترودهایی در اطراف چشم دودوَک را ثبت میکنند ...
واژههای مصوب فرهنگستان
شکسته، پاره پاره، جزء جزء، ریز شده سایر معانی: رجوع شود به: fragmentary، fragmentary : پاره پاره، ناقص [عمران و معماری] آواری [آب و خاک] بافت خرده سنگی
[آمار] داده های پاشیده
(به قطعات ریز بخش کردن یا شدن) فروپاشیدن، فروپاشاندن، متلاشی شدن یا کردن، داغان شدن یا کردن، خردکردن، ریز کردن، متلاشی کردن
تابع پارهپارش [فیزیک] تابع احتمال تولید حالتهای بیرنگ از زوج کوارک ـ پادکوارک
[خاک شناسی] فابریک فراگمیک
[زمین شناسی] ژرف ماگما گدازه نسبتاً غیر متحرک، ثابت و ویسکوزی که در اعماق و در زیر یک آتشفشان سپری تولید شده، سپس به صورت تحت اشباع از گازها درآمده و باعث شکل گیری فعالیت آتشفشانی می شود. مق ...
[برق و الکترونیک] دیافراگم القایی ؛غشای القایی نوعی پنجره ی مشدد در موجبر که رآکتانس القایی معادل در بسامد ارسال را فراهم می کند.
[برق و الکترونیک] آیریس یک ( پنجره ی ) تطبیق امپدانس را موجبر که از صفحات فلزی با لبه های متصل به هم و عمود بر دیواره های موجبر ساخته می شود . در یچه ی موازی با دیواره های طولی از نوع القایی ...