[کامپیوتر] روش آدرس دهی .
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیرایش نشانی
جز نشانی [کامپیوتر] جزء نشانی، جز ء آدرس .
گستره نشانی [مهندسی نقشهبرداری] گستره شمارههای موجود در یک خیابان یا در بخشی از یک خیابان از کمترین تا بیشترین مقدار
واژههای مصوب فرهنگستان
[زمین شناسی] در پایگاههای دادهای شبکه مسیر، پایینترین و بالاترین عدد آدرس به طور معمول در ناحیهای معین در امتداد مسیر. همچنین نگاه کنید به dime, amf
ثبات نشانی [کامپیوتر] ثبات آدرس . [برق و الکترونیک] ثبات نشانی ثباتی که نشانی را در رایانه ذخیره می کند . [برق و الکترونیک] ثبات آدرس
مخاطب، خطابی سایر معانی: نشانی، نشانی دادن آدرس، آدرس دادن
مخاطب [رایانه و فنّاوری اطلاعات] شخص یا سامانهای که پیام برایش ارسال میشود
نشانی دهی، نشانی یابی [کامپیوتر] آدرس دهی .
گفتن، استشهاد کردن، احضار کردن سایر معانی: شاهد آوردن، به عنوان دلیل ذکر کردن، برهان آوردن، برای اثبات ذکر کردن، استناد کردن، برای مثال گفتن، اقامه ی دلیل کردن، اقامهی دلیل کردن darwin adduc ...
نزدیکی، ایراد، اقامه، اظهار، ارایه سایر معانی: (زیست شناسی)، محور کشی، کشش به سوی محور یا خط وسط (توسط عضله)، ورین بری، قرب
استدلالی، استشهادی، بسوی محور کشنده سایر معانی: مستدل