افزایشگر موازی [کامپیوتر] جمع کننده موازی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[نساجی] آغشتن پارچه به رنگدانه
[ریاضیات] ویژگی جمعی
[کامپیوتر] آدرس حقیقی ،آدرس واقعی
نشانی دهی نسبی [کامپیوتر] نشان دهی نسبی ؛ درس دهی رابطه ای
نشانی جابجاپذیر
تسمه یا طنابی که از روی شانه گذرانیده چیزی را بان می کشند
(عامیانه) پخته تر و عاقل تر، سختی کشیده و عاقل تر شده
گوشت گرده، زین، پالان زدن، زین کردن، تحمیل کردن سایر معانی: (اسب یا دوچرخه وغیره ) زین، سرج، پالان، (معمولا با: up) زین کردن، زین کردن و سوار شدن، وابسته به زین، زینی، وابسته به سواری، مناسب ...
نمد زین
قاش زین، کوهه زین، قاچ زین، قرپوس سایر معانی: کوهه زین، قاش زین، (بالا آمدگی جلو زین که قاچ یا قربوس سر آن را تشکیل می دهد) کمان زین، کوهه زین، قاچ زین، قاش زین، قرپوس
بینی فرو رفته