ضمیمه کردن، افزودن، اضافه کردن، جمع کردن، زیاد کردن، باهم پیوستن، باخود ترکیب کردن، جمع زدن سایر معانی: جمع کردن یا شدن، اضافه کردن یا شدن، زیاد کردن یا شدن، علاوه کردن یا شدن، بیشتر کردن، م ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اضافهکرایه [حملونقل درونشهری - جادهای] 1. کرایۀ اضافه برای تغییر درجۀ بلیت|||2. پرداخت کرایۀ اضافه در مقصد در سامانهای که کرایه براساس مسافت اخذ میشود و اعتبار ...
واژههای مصوب فرهنگستان
آتش را دامن زدن
علاوه بر آسیب رساندن توهین هم کردن
[کامپیوتر] افزودن اختلال- فیلتری که به تصویر بافت تارو پود می افزاید. از انجا که تاثیر کلی افزودن این فیلتر به تصویر نا مشخص است بهتر است که یک کپی از تصویر را قبل از اعمال این فیلتر ذخیره ک ...
ضمیمه کردن، جزو چیز دیگر کردن، (امریکا) کالا یا چیز اضافی که در هنگام خرید برای تشویق به خریدار داده می شود [کامپیوتر] افزوده شده، مدارات، سیستمها یا دستگاههای سخت افزار ی که می توانند به یک ...
1- سرجمع کردن، به هم افزودن 2- درست درآمدن [ریاضیات] جمع کردن
برافزا [رایانه و فنّاوری اطلاعات] برنامهای که با تغییری کوچک در برنامهای ازپیشموجود موجب بهبود آن میشود و ویژگیهایی تازه به آن میبخشد ...
برافزایی امنیت [مهندسی مخابرات] تقویت سازوکارهای حفاظت ازطریق افزایش امکانات نرمافزاری یا سختافزاری که پس از رسیدنِ سامانه به بهرهبرداری انجام میشود ...
(جانور شناسی) آداکس (نوعی بز کوهی بومی افریقا به نام لاتین addaxnasomaculatus)، یکنوع بز کوهی که رنگ روشن دارد و در افریقاو سیبری دیده میشود
مصالح پُرکننده [حملونقل درونشهری - جادهای] مواد معدنی مناسب برای استفاده در آسفالت، شامل سیمان و پرخاکستر و قلوهسنگ و خاکسنگ، که به مخلوط آسفالت و مصالح دانه&zw ...
[سینما] صحنه افزوده شده - صحنه اضافه شده