[ لَ / لِ ] (حامص مرکب) عمل پیاله نوش. شرابخواری. باده کشی. باده پیمائی.
لغتنامه دهخدا
[ لَ ] (اِخ) امیرالبحر، سلطان سلیمان اول عثمانی. یکی از غازیان و مشاهیر دریانوردان در عصر سلطان سلیم خان قانونی از سنهٔ ۹۶۱ هـ . ق. تا ۹۷۵ مدت چهارده سال فرماندهٔ نیروی بحری بود و چندین با ...
[ لَ / لِ ] (حامص مرکب) پیمودن شراب. شراب دادن. نظیر: لاله کاری. (آنندراج). || مشحون از پیاله کردن : هم کرد باغها را نرگس پیاله کاری هم کرد چهره ها را پیمانه لاله کاری. ظهوری.
[ لَ / لِ گَ ] (حامص مرکب) عمل پیاله گردان. ساقی گری. سقایت شراب کسان را با پیاله.
[ لَ / لِ یِ جَ ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) پیالهٔ مالامال. پیالهٔ پر، چه جور یکی از خطوط جام جم است که بر لب بود. (از آنندراج). رجوع به «جور» شود.
[ لَ / لِ یِ شَ ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) جام می. رجوع به مجموعهٔ مترادفات ص ۸۳ شود. **** ****
=چیلک
فرهنگ فارسی عمید
(اِخ) دهی است از دهستان باباجانی بخش ثلاث شهرستان کرمانشاهان واقع در ۳۶هزارگزی جنوب خاوری ده شیخ جنوب خاوری دشت. ناحیه ای است کوهستانی معتدل و دارای ۱۰۰ تن سکنه. از چشمه مشروب میشود محصو ...
[ کَ بِ لَ / لِ ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) آنچه حلقه مانند زیر پیاله یا فنجان سازند تا به زمین درست تواند نشست. (آنندراج): کعب پیاله از کف او نشئه ریز شد این جام را ز هر دو طرف می توان کشید. ...
پیمانهکننده؛ کیلکننده؛ پیمانهگر.
[ لَ / لِ اَ / اُو ] (اِ مرکب) آب چکیده ای از ماست. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
[ گَ رْ ] (اِ) تخته ای باشد از هفت جوش که چون زمانی از ساعت بگذرد و گری که پنگان است در آب نشیند چوبی بر آن تختهٔ هفت جوش زنند تا صدایی کند، مردمان دانند که چه مقدار از روز یا شب گذشته ا ...