(اِ.) نک. باژ؛ باج.
فرهنگ فارسی معین
= باج۲
فرهنگ فارسی عمید
(ص) سرنگون. معکوس. (ناظم الاطباء) (اشتینگاس). باز. رجوع به باز شود.
لغتنامه دهخدا
(اِ) بازار. (ناظم الاطباء). واجار.
[ ژَ / ژُ ] (اِ) آنچه از درخت خرما ببرند و بضم اول نیز درست است و به این معنی با زای هوز هم گفته اند. (برهان) (ناظم الاطباء). || آنچه بدان تاک انگور را بندند و به این معنی با رای قرشت هم ...
واحدی انتزاعی در سطح تحلیل واژـ واجی که برای توضیح تناوبهای صرفی متداول ولی کمبسامد به کار میرود [زبانشناسی]
واژههای مصوب فرهنگستان
(ژِ) [ په. ] (اِ.) لغت، کلمه.
لغت؛ کلمه.
دانشواژه
فرهنگ واژههای سره
هریک از واحدهای نوشتاری نظام واژهنگار [زبانشناسی]
نوشتن و تغییر دادن و ویرایش و چاپ حروف و واژهها با نرمافزار رایانهای مخصوص [رایانه و فنّاوری اطلاعات]
نمایهای الفبایی از کلمات موجود در یک متن به همراه نشانی بازیابی آنها|||متـ . کشّاف [علوم کتابداری و اطلاعرسانی]