لغت؛ کلمه.
فرهنگ فارسی عمید
دانشواژه
فرهنگ واژههای سره
هریک از واحدهای نوشتاری نظام واژهنگار [زبانشناسی]
واژههای مصوب فرهنگستان
نوشتن و تغییر دادن و ویرایش و چاپ حروف و واژهها با نرمافزار رایانهای مخصوص [رایانه و فنّاوری اطلاعات]
نمایهای الفبایی از کلمات موجود در یک متن به همراه نشانی بازیابی آنها|||متـ . کشّاف [علوم کتابداری و اطلاعرسانی]
در فرهنگنویسی و واژگانشناسی، عنصری در ابتدای مدخلهای فرهنگ لغت که نمودی انتزاعی از صورتهای مختلف یک واژه است [زبانشناسی]
نحوۀ قرار گرفتن و توالی واژهها در جملات زبان [زبانشناسی]
مربوط به تکواژه [زبانشناسی]
قاعدهای گشتاری در برخی از زبانها که گزارۀ پرسشواژهای را به جایگاه آغازین جمله میآورد [زبانشناسی]
روشی برای استدلال و رایانش و تصمیمگیری براساس اطلاعات تشریحشده در زبان طبیعی [رایانه و فنّاوری اطلاعات]
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.