[ عُ رُ ] (ع اِ) خروس. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به عترسان شود. || گیاهی است پهن تابستانی. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج).
لغتنامه دهخدا
(عَ رَ) [ ع. ] (اِ.) جای توقف حجاج در روز نهم ذی الحجه در نزدیکی مکه.
فرهنگ فارسی معین
[ عِ ] (ع ص) ناقهٔ نیک شکیبا بر سیر و سفر. (منتهی الارب). ماده شتر صبور در حرکت و سیر. (از اقرب الموارد). || (اِ) شیر بیشه. و یا اینکه به این معنی عِفراس بتقدیم فاء صحیح باشد. (از منتهی ا ...
[ عِ ] (ع اِ) تازیانه ای که بدان ادب نمایند و سلطان عقاب نماید. (منتهی الارب). سوط، که سلطان بوسیلهٔ آن مجازات کند. (از اقرب الموارد). تازیانه. (دهار). || توک پی دراز. (منتهی الارب) (آنن ...
[ عِ رِفْ فا / عُ رُفْ فا ] (ع اِ) جندب کلان و بزرگ مانند ملخ. و آن جز در گیاه «رمث» و «عنظوان» یافت نشود. و یا کرمکی است که در رمل و شنهای «عالج» یا «دهناء» موجود میباشد. (از اقرب الموار ...
[ عِ رِفْ فا ] (اِخ) نام صاحب آن راعی و چوپان که در حق صاحب خود چنین گفته است: کفانی عرفان لکری و کفیته کلوء النجوم و النعاس معانقه. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد).
[ عُ ] (اِخ) معلی بن عرفان. تبع تابعی است. (منتهی الارب).
[ عُ رُفْ فا ] (اِخ) نام کوهی است. (معجم البلدان). کوهی است. (منتهی الارب).
اسم: عرفانه (دختر) (فارسی، عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: erfāne) (فارسی: عرفانه) (انگلیسی: erfane) معنی: منسوب به عرفان، ( عرفان، ه ( نسبت ) )، ( عربی ـ فارسی ) ( عرفان + ه ( نسبت ) )، منسوب ...
فرهنگ واژگان اسمها
اسم: علی عرفان (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: a.-erfān) (فارسی: عليعرفان) (انگلیسی: ali-erfan) معنی: ترکیب دو اسم علی و عرفان ( شریف و معرفت )، از نام های مرکب، ( علی و عرفان ...
به رنگ عنبر؛ سیاهرنگ.
فرهنگ فارسی عمید
= غرفه