زمینلرزهای با عمق کانونی کمتر از 70 کیلومتر [ژئوفیزیک]
واژههای مصوب فرهنگستان
حدِّفاصل جلوی یک خودرو تا جلوی خودروِ بعد در صف خودروهای متوالی [حملونقل درونشهری - جادهای]
کوتاهترین سرفاصلۀ ممکن که در ایستگاهها به کار گرفته میشود [حملونقل ریلی]
حداقل فاصلۀ گذر قابلِدستیابی در خطوط آزاد بدون ایستگاه [حملونقل ریلی]
سنگ آذرین یا تودهای نفوذی که در عمق کم تشکیل شده است|||متـ . سنگ نیمهآتشفشانی subvolcanic rock [زمینشناسی]
ملاک میزان رفاه مسافران که با توجه به ارتعاشات نور و سروصدا و تهویۀ واگنهای مسافری تعیین میشود [حملونقل ریلی]
= شریف
فرهنگ فارسی عمید
[ شُ رَ ] (ع ص، اِ) جِ شَریف. (منتهی الارب) (دهار). جِ شریف، به معنی مرد بزرگ قدر. (آنندراج). جِ شریف. بزرگان. نجیبان. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به شریف شود.
لغتنامه دهخدا
[ شُ رَ ] (ع اِ) جِ شُرفَة. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین).
هرصدای آهسته؛ صدای پا.
[ شَ / شِ ] (اِ) شرفالنگ. شرفانگ. هر صدا و آواز آهسته. (از برهان) (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جهانگیری). شلفاک. اسدی به معنی آواز پی، بیت زیر (توانگر به...) را شاهد آورده و باز به همان بیت در ...
[ شُ رَ یِ فَ لْ لا ] (اِخ) یکی از دو طبقهٔ «شرفای مراکش» که از ۱۰۷۵ -۱۳۱۱ هـ . ق. در مراکش سلطنت کرده اند. اسامی افراد آن از این قرار است: رشیدبن شریف بن علی (جلوس ۱۰۷۵ هـ . ق.) اسماعیل ...