[ فر. ] (اِ.) نقاب، روبند، صورتک.
فرهنگ فارسی معین
[ سِ ] (ع ص) چنگ زننده به چیزی و گیرنده. (ناظم الاطباء). نگاه دارنده. و رجوع به ماسکه و تمسک شود. || قابض. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). - ماسک البول؛ دارویی است : بگیرند بلوط و کندر از ...
لغتنامه دهخدا
وسیلهای برای پوشاندن صورت، بهویژه دهان و بینی، در برابر گازهای سمّی، بهویژه در هنگام جنگ [علوم نظامی]
واژههای مصوب فرهنگستان
[ سِ کَ ] (ع ص، اِ) قوتی است که غذا را گیرد مدت طبخ هاضمه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). و رجوع به ماسکه شود. || پوست پاره ای که بر روی کودک و اسب کره باشد. (منتهی الارب) (آن ...
[ کِ ] (فرانسوی، اِ مرکب)مرکب از بال بمعنی رقص و ماسک (روپوش و آنچه روی را بپوشاند، صورتک). و آن نوعی رقص دسته جمعی است که رقصندگان چهره را در نقابی یا روپوشی و یا صورتکی بپوشانند تا شنا ...
(معرب، اِ) اسم رومی اجاص است. ظاهراً این کلمه همان است که فرانسه ها داماس نامند و آن نوعی اعلا و خوب از آلوست. و شاید منسوب به دمشق.
خمیری چسبناک که از مِل یا سفیداب با آب یا روغن خشخاش تهیه میشود و در صنعت به کار میرود.
فرهنگ فارسی عمید
(سَ)(اِمر.)(عا.)وسیلة بی اهمیت، ابزاری ب ی ارزش و ناکارآمد.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.