قاب چوبی یا فلزی که برای ساختن و نگه داشتن قالب به کار میرود [مهندسی مواد و متالورژی]
واژههای مصوب فرهنگستان
[ دَ رَ جَ ] (ع اِ) درجة. پله. (ناظم الاطباء). نردبان. سلم. مرقات. زینه. پایه. (یادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به درجة شود. || پایگاه و پایه. (غیاث). پایه. و مرتبه. (کشاف اصطلاحات الفنون). ...
لغتنامه دهخدا
تقسیم کردن چیزی به چند درجه یا طبقه.
فرهنگ فارسی عمید
یکای اندازهگیری دما در مقیاس سلسیوس و کلوین [فیزیک]
نظامی که براساس آن استانداردهای کیفیت و تأمین تسهیلات یا خدمات در اقامتگاههای گردشگری ارزیابی میشود [گردشگری و جهانگردی]
درجهبندی اقامتگاههای جهانگردی براساس سامانۀ الماس (diamond system) که در آن کیفیت بر سطح خدمات و میزان تسهیلات اولویت دارد [گردشگری و جهانگردی] ...
مربوط به درجهبندی کیفیت یک مجموعه [گردشگری و جهانگردی]
[ دَ رَ جَ / جِ ] (نف مرکب) درجه دارنده. دارای درجه و رتبه. || مدرّج. دارای تقسیمات جزئی، چون خطکش درجه دار. || (اصطلاح نظامی) فردی با درجهٔ فروتر از ستوان سومی. (از سرجوخه تا استوار).
مجموع دماهای بالاتر از صفر پایه (base temperature) در هریک از مراحل رشدونمو گیاه [کشاورزی - زراعت و اصلاح نباتات]
نظام درجهبندی ششگانه برای تعیین شدت کمشنوایی [شنواییشناسی]
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.