[ شَ دَ ] (مص) پراکنده و پریشان شدن و از هم پاشیده شدن و پخچ و پهن گشتن. (از برهان): چو افتاد دشمن در آن پای نغز ز سُمّ سمندش بشهلید مغز. نظامی (از جهانگیری).
لغتنامه دهخدا
(~. هِ دَ) (مص م.) نک فروهشتن.
فرهنگ فارسی معین
[ هِ دَ ] (ص لیاقت) مقابل هلیدنی، به معنی نهادنی. رجوع به هلیدنی شود.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.