معنی

[ شَ دَ ] (مص) پراکنده و پریشان شدن و از هم پاشیده شدن و پخچ و پهن گشتن. (از برهان): چو افتاد دشمن در آن پای نغز ز سُمّ سمندش بشهلید مغز. نظامی (از جهانگیری).

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.