[ نَ ] (ع مص) افشاندن. (غیاث اللغات). بیفشاندن جامه. (زوزنی). برفشاندن جامه و درخت را. (از منتهی الارب) (آنندراج). فشاندن درخت و جامه. (از بحرالجواهر). برفشاندن و تکان دادن جامه را تا گرد ...
لغتنامه دهخدا
[ نَ فَ ] (ع اِ) برگ و میوهٔ زیر درخت افتاده، یا آن که از فشاندن افتد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || دانهٔ انگور که بعض آن در بعض گرفته باشند. (منتهی الا ...
[ نُ فُ ] (ع اِ) جِ نفاض. رجوع به نفاض شود.
[ نِ ] (ع اِ) پشکل زنبور یا کرم مردهٔ آن که در جای شهد افتاده باشد. (منتهی الارب) (آنندراج). فضلهٔ کبت یا کبت مرده ای که درشان افتاده باشد. (ناظم الاطباء). || انگبین کرم افتاده که بدان خ ...
[ اَ ئُنْ نَ ] (ع اِمرکب) آنها عبارتند از: امعاء و کلیه و مثانه و قضیب و فم الرحم و مقعدة. (از بحر الجواهر).
[ اِ فِ ] (ع مص) گشاده و فراخ شدن جراحت و جز آن. || سخت گریستن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد). || ریختن دلو آب. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب المو ...
[ اِ فِ ] (ع مص) شکسته و ریزه شدن. (منتهی الارب) (آنندراج). شکسته شدن. ریزه شدن. (ناظم الاطباء). انکسار. (از اقرب الموارد). || منتشر و پراکنده گردیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آن ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.