معنی

[ اِ فِ ] (ع مص) شکسته و ریزه شدن. (منتهی الارب) (آنندراج). شکسته شدن. ریزه شدن. (ناظم الاطباء). انکسار. (از اقرب الموارد). || منتشر و پراکنده گردیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج). تفرق. (از اقرب الموارد). || روان شدن آب. (ترجمان القرآن جرجانی). انصباب. (از اقرب الموارد).

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.