[ مُ حَ وْ وِ ] (ع ص) دیوارسازنده و دیواربست کننده. (از ناظم الاطباء). || گرداگرد چیزی برآینده و دیواربست کشنده. (آنندراج). || محافظ و نگهبان و پاسبان. (ناظم الاطباء).
لغتنامه دهخدا
[ مُ حَ وْ وَ طَ ] (ع ص، اِ) تأنیث محوط. محوطه. دیواربرکشیده. دیوارکشیده. که در پیرامون دیوار دارد. دیواربست. هر جای محصور و محدود. هر جای که از دیوار و جز آن احاطه شده باشد و هر کشتزار محد ...
(مُ حَ وِّ طِ) [ ع. محوطة ] (اِ.) زمینی که دور آن را دیوار کشیده باشند.
فرهنگ فارسی معین
میدانگاه، گردونه، جایگاه، پهنه
فرهنگ واژههای سره
هر محوطۀ مربوط به جوامع شکارگر - گردآور که خارج از غار و پناهگاههای صخرهای و در فضای آزاد بهمنظور ابزارسازی یا سلاخی یا استقرار موقت مورد استفاده قرار گرفته است [باستان&zwn ...
واژههای مصوب فرهنگستان
محوطهای باز در پشت ساختمان اصلی استودیو که برای فیلمبرداری و ساخت برخی صحنههای فیلم از آن استفاده میشود |||متـ . محوطۀ باز [سینما و تلویزیون] ...
عرشه یا اتاقک یا مکانی در کشتی که به دلایل ایمنی یا امنیتی ورود به آن ممنوع است [حملونقل دریایی]
هریک از چهار ربع دایرهای که در داخل زمین بازی به مرکزیت محل برخورد خطوط پیرامونی طولی و عرضی زمین ترسیم میشود و محوطهای را به وجود میآورد که ضربۀ کنج از درون آن یا مم ...
ناحیۀ پیرامون یک استقرار یا قرارگاه که غالبا منبع تأمین مواد اولیۀ موردنیاز ساکنان آن برای تهیۀ خوراک و ساختن ابزار بوده است [باستانشناسی]
بقایای مادی پراکنده حاصل از فعالیتهای انسان، شامل دستساختهها و پدیدارهای بدون تعلق به یک محوطۀ باستانی مشخص [باستانشناسی]
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.