گیلکی
فرهنگ فارسی معین
(اِخ) ابن گیلانشاه ملقب به گاوباره (گاوبره). سرسلسلهٔ ملوک گاوباره باشد. اولیاءاللََّه در تاریخ رویان (ص ۲۸) پس از ذکر قیام گاوباره و تسلیم آذرولاش نویسد: چون مدتی گاوباره باز در طبرستان ح ...
لغتنامه دهخدا
[ وَ ] (اِ مرکب) نام فارسی زعرور باشد. (فهرست مخزن الادویة). گیل. گیل سرخ. کیلک. رجوع به زعرور شود.
[ لَ سَ ] (اِخ) دهی است از دههای فرح آباد گیلان. (سفرنامهٔ رابینو ص ۱۲۰ انگلیسی و ۱۶۱ بخش فارسی).
[ کَ ] (اِخ) دهی است از دهستان زانوس رستاق بخش مرکزی شهرستان نوشهر. واقع در ۴۰هزارگزی جنوب نوشهر و ۹هزارگزی پول. محلی کوهستانی و هوای آن سردسیر و سکنهٔ آن ۴۰۰ تن است. آب آن از چشمه تأمین ...
(اِخ) نام موضعی است در مشرق ری که در آن بناهای عظیم و چشمه سار و باغهای زیبا باشد. آن را مرداو بن لاشک بنا نهاد. (از معجم البلدان). معرب آن جیلاباذ است. رجوع به جیلاباذ شود.
(اِخ) دهی است از دهستان اجارود بخش گرمی شهرستان اردبیل. واقع در ۱۴هزارگزی شمال باختری گرمی و ۲هزارگزی شوسهٔ گرمی به اردبیل. محلی جلگه و هوای آن گرمسیر و سکنهٔ آن ۱۷۶ تن می باشد. آب آن از چ ...
لیوان، جام، آبخوری
فرهنگ واژههای سره
(اِخ) دهی است از دهستان بالا لاریجان بخش لاریجان شهرستان آمل. واقع در ۵هزارگزی شمال خاوری رینه. محلی کوهستانی و هوای آن سردسیر و سکنهٔ آن ۶۰ تن است. آب آن از چشمه سار تأمین میشود. محصول ...
(اِخ) یکی از دیه های لاریجان است. (از سفرنامهٔ رابینو بخش فارسی ص ۱۵۴).
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.