معنی

۱. امور کلی؛ چیزهای کلی. ۲. مجموعۀ آثار نظم و گاه نثر یک شاعر یا نویسنده: کلیات سعدی. * کلیات خمس: (منطق) کلی‌هایی که در تعریف اشیا ذکر می‌شوند و عبارتند از: جنس مانند حیوانیت، نوع مانند انسانیت، فصل مانند ناطق بودن، خاصه مانند قوۀ خنده و عرض مانند نوشتن.

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.