(ق) [ ع. ] (اِفا.)۱- ق ربانی کنندة شتر.۲- زنی که آبستن نشود.
فرهنگ فارسی معین
[ قِ رُثْ ثُ رَیْ یا ] (اِخ) کوهی است. (معجم البلدان).
لغتنامه دهخدا
[ قِ رُلْ فُ زَ ] (اِخ) جایگاهی به یمامه است. (معجم البلدان).
[ قِ رَ ] (اِخ) آبی است به قطن. (معجم البلدان).
[ قِ قَ ] (معرب، اِ) نباتی است که در دمشق عود القرح خوانند و به یونانی فوریون و به شیرازی اکر. و نیکوترین او آن بود که تیز و محرق بود و زبان را به غایت بسوزاند و فربه بود و طاهر و غلیظ و ...
پیوسته نوشیدن شراب.
فرهنگ فارسی عمید
[ مُ قَ رَ ] (ع مص) پيوسته کاری کردن. (تاج المصادر بيهقی) (المصادر زوزنی). پيوسته ماندن در هر چيزی و کاری. (منتهی الارب) (آنندراج). ملازمت. (ناظم الاطباء): عاقرالشیء؛ ملازم ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.