[ رَج ج ] (ع مص) جنبانیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (مصادراللغة زوزنی) (دهار) (تاج المصادر بیهقی) (ترجمان ترتیب عادل بن علی) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || جنبیدن سخت. (منتهی الارب ...
لغتنامه دهخدا
[ رَ ] (اِخ) دهی است جزء دهستان ملایعقوب بخش مرکزی شهرستان سراب. سکنهٔ آن ۱۱۴ تن است. آب آن از رودخانه و چشمه تأمین میشود. محصولات آن غلات و بزرک است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۴).
[ رَ ] (ع اِ) رجاء. امید. (دهار) (منتهی الارب) (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء). امیدواری. (دهار). مقابل یأس. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). توقع. چشم داشت. آرزو. مخت. (ناظم الاطباء): کارو ...
[ رَجْ جا ] (ع ص) ماده شتر بزرگ کوهان که در رفتن کوهانش بجنبد. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). ماده شتر که دارای کوهان بزرگ و لرزان باشد. (از اقرب الموارد).
[ رَ ءِ نِ یَ حْ یا ] (اِخ) ابن عمر الغسانی، مکنی به ابوزبیر. تابعی است. (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به ابوزبیر شود.
[ رَ ءَ ] (ع مص) مصدر بمعنی رجو. (ناظم الاطباء). امید داشتن. || ترسیدن. (از اقرب الموارد). و رجوع به رجو و رجا و رجاء شود.
[ رَ ] (اِخ) دهی از دهستان مرودشت بخش زرقان شهرستان شیراز. سکنهٔ آن ۱۰۴۰ تن است و آب آن از سیوند و قنات تأمین میشود. محصولات عمده آن غلات و حبوب و چغندر است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۷ ...
[ رَ ءِ ] (ع ص) رجایع. جِ رجیع. (ناظم الاطباء). || جِ رجیعة، شتر ماده که از سفری بازگردد بسوی سفری. (آنندراج). جِ رجیعة. (منتهی الارب) (اقرب الموارد).
[ رِ ] (ع اِ) جِ رجازة. (از معجم البلدان). رجوع به رِجازة شود.
[ رَجْ جا ] (ع ص) ارجوزه گوی. (یادداشت مرحوم دهخدا) (از اقرب الموارد).
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.