[ اَ / اُ نَ ] (اِخ) نربونه. شهری است به اسپانیا. (نخبةالدهر دمشقی). شهریست بمغرب. (منتهی الارب). شهریست در جانب سرحدّ از سرزمین اندلس و یاقوت گوید اکنون در دست فرنگیانست و بین آن و قرطبه ...
لغتنامه دهخدا
[ اَ رَ ] (ع ص، اِ) جِ اقرب در حالت رفعی. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به اقرب شود.
[ زُ / زَ ] (ع اِ) پاپوش. لغتی است مغربی. (از منتهی الارب) (از آنندراج). نوعی از پاپوش و کفش. (ناظم الاطباء). ج، زَرابین، نوعی کفش... چنانکه در قسطنطنیه به کفش غلامان شهرت داشت... زیرا که ...
[ شُ ] (ع اِ) قطران است. (فهرست مخزن الادویة).
[ دُ بو بُ ] (اِخ) (۱۸۰۶-۱۸۷۸م.) او در ناپل متولد شد و پس از ازدواج با «فردیناند هفتم» ملکهٔ اسپانی گردید و از سال ۱۸۳۳ تا ۱۸۴۳ نایب السلطنهٔ اسپانی بود. (از لاروس).
[ مُ غَ رْ رِ ] (ع ص، اِ) آن کسانند که در نسب ایشان جن شریک باشد و از آن جهت بدین نام نامیده شده اند که غریبه در نژاد آنان داخل شده است یا از آن جهت که از نسب دوری آمده اند. (از منتهی الار ...
[ پَ ] (اِ) بمعنی پرنون است که دیبای منقش تنک و نازک باشد. (تتمهٔ برهان قاطع). و ظاهراً مصحف است.
[ بُ ] (فرانسوی، اِ) رجوع به کاربن شود.
[ بُ ] (اِخ) فرانسوا ژوزف. یاغی و فتنه انگیز فرانسوی متولد در پاریس به سال ۱۷۵۶ که به سال ۱۸۰۱ م. اعدام گردید.
دوره چهارم از دوران اول زمینشناسی که در آن طبقات زغالی پدید آمده است.
فرهنگ فارسی عمید
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.