معنی

[ زُ / زَ ] (ع اِ) پاپوش. لغتی است مغربی. (از منتهی الارب) (از آنندراج). نوعی از پاپوش و کفش. (ناظم الاطباء). ج، زَرابین، نوعی کفش... چنانکه در قسطنطنیه به کفش غلامان شهرت داشت... زیرا که خدمتگزاران اینگونه کفش را به پای می کردند. در نزد عرب هم چنین بود و با کفش های دم پائی مشابهت داشت که غلامان می پوشیدند و در هزارویک شب هم آمده است شمارهٔ ۲ -۲۵: «او را به عادت غلامان زربون پوشانید». و این کفش محقر و پوشندهٔ آنرا به حقارت می نگریستند و نوعی ناسزا بوده که به کسی بگویند زربون، چنانکه بیک مسیحی گفته شد. هزارویک شب شمارهٔ برسل هفتم ۲۷۸ و ۱۳: «زربون چرا بدنبالم می آیی». اما اکنون به کفش های بزرگ اطلاق می شود... همچنین به چکمهٔ قرمزی که نوک پنجه آن برگشته باشد و پاشنه اش نعل آهنی زده باشند زینت را. همچنین گویند که آن کفش غلامان نبود، بلکه کفش شیخ های روستانشین بوده است. (از دُزی ج ۱ ص ۶۸۵). رجوع به همین کتاب شود.

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.