[ رِبا ] (ع مص) بالا گرفتن. (مصادراللغة زوزنی). || زیادتی گرفتن در وام و بیع. (یادداشت مرحوم دهخدا).
لغتنامه دهخدا
[ رَ ] (ع اِ) پسر زن مرد از شوهر دیگر. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). || شوهر مادر. (از اقرب الموارد).
(رُ) [ ع. ] (ص نسب.) خدایی، الهی.
فرهنگ فارسی معین
ربانی؛ خدایی.
فرهنگ فارسی عمید
[ رَبْ وَ ] (ع اِ) ربوة. زمین بلند. (غیاث اللغات) (از منتخب اللغات) (از آنندراج). فراز. (نصاب الصبیان).
[ ] (اِخ) محمدبن احمدبن عبدالعزیز دمشقی. او راست: المواهب الکمیة فی شرح فرایض السراجیة. وی بسال ۷۶۴ هـ . ق. درگذشته است. (یادداشت مرحوم دهخدا).
[ رِ وَ ] (از ع، اِ) رَبْوة. رُبْوَت. پشته و بلندی و کوهچه. (ناظم الاطباء). جای بلند. (دهار). پشته و بلندی. (منتهی الارب) (آنندراج). تل کوچک. (مهذب الاسماء). بالای پشته. (دهار). || ده هزار ...
[ رُبْ وَ ] (از ع، اِ) رَبْوَت. رِبْوَت. (ناظم الاطباء). رجوع به رِبْوَت شود.
[ رَ خَ / خِ شُ دَ ] (مص مرکب) انزال گشتن. (یادداشت مرحوم دهخدا). در آرمیدگی بکمال خوشی رسیدن. (یادداشت مرحوم دهخدا). ربوخه رسیدن باشد بغایت اشتها در نزدیکی، و گویند: ربوخه شد. (یادداشت ...
[ رُ دَ ] (ص لیاقت) قابل ربودن. لایق ربودن. شایستهٔ بردن و گرفتن.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.