ربوخه شدن
معنی
[ رَ خَ / خِ شُ دَ ] (مص
مرکب) انزال گشتن. (یادداشت مرحوم
دهخدا). در آرمیدگی بکمال خوشی رسیدن.
(یادداشت مرحوم دهخدا). ربوخه رسیدن
باشد بغایت اشتها در نزدیکی، و گویند: ربوخه
شد. (یادداشت مرحوم دهخدا):
نهی دست بر کون من می شوی
ربوخه تو ای هم شر و هم عروس
بلی چون ربوخه شود ماکیان
بسی زد بمنقار کون خروس.
دهقان علی شطرنجی.
گرچه بدم مرد زیر میره در آن حال
همچو زن غر شدم ربوخه و
رعنا.سوزنی.