معنی

۱. دیدن؛ رؤیت. ۲. ملاقات. ۳. روی نمودن. ۴. (اسم) [قدیمی، مجاز] روی و رخسار. ۵. (اسم) [قدیمی، مجاز] چشم و قوۀ بینایی. * دیدار آمدن: (مصدر لازم) [قدیمی] پدیدار شدن؛ آشکار شدن: دیودل باشیم و برپاشیم جان / کآن پری‌دیدار دیدار آمده‌ست (خاقانی: ۵۱۵). * دیدار کردن: (مصدر متعدی) ملاقات کردن؛ یکدیگر را دیدن.

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.