ونگی، تهیگی، پوچی
فرهنگ واژههای سره
[ خَ ] (ع حرف) حرف استثنا بمعنی جز. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب).
لغتنامه دهخدا
[ خَ / خِ ] (از ع، اِ) آب دست جای. پای خانه. مبرز. کاراب. بیت الخلا. فرناک. آشیگاه. (ناظم الاطباء). مبال. متوضاء. آبخانه. (یادداشت بخط مؤلف). || جای خالی. (ناظم الاطباء). خلوتگاه. || پ ...
تهیگی، پوچی
(خَ) [ ع. ] (اِ.)۱ - جای خلوت.۲- مستراح.۳- فضا، فضای خالی از هوا.
فرهنگ فارسی معین
[ خَ ] (ع ص) جایی که در آن کسی نباشد. خلا. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد). منه: مکان خلاء. || (اِ) خَلَا. رجوع به خَلاء (اِ) در این لغت نامه شود.
(خَ) (اِمر.) باتلاق، لجنزار.
[ خِ ] (ع مص) مصدر دیگر خلب است. (منتهی الارب). رجوع به خلب در این لغت نامه شود. || مخالبة. رجوع به مخالبة در این لغت نامه شود.
[ خِ بَ ] (ع مص) فریفتن بزبان. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد). مصدر دیگر آن «خلب» و «خلاب» است. رجوع به خلابت شود. || فریفتن. (تاج المصادر بیهقی) (المصادر ...
[ خِ بَ ] (ع اِ) انبری که بدان جنین را می گیرند و بفرانسه فرسپس می گویند. || فریب. (ناظم الاطباء). خدعه. نیرنگ. حقه. (یادداشت بخط مؤلف).
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.