معنی

۱. = خرامیدن ۲. خرامنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): خوش‌خرام. ۳. (اسم) [قدیمی] مهمانی؛ ضیافت. ۴. (اسم) [قدیمی] نوید؛ مژده: یکی نامه فرمود نزدیک سام / سراسر درود و نوید و خرام (فردوسی: ۱/۲۰۵ حاشیه).

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.