(جُ) (اِ.) ماست، ماست چکیده.
فرهنگ فارسی معین
[ جُ ] (اِ) به لغت سمرقند ماست را گویند و معرب آن سقرات است. (برهان). صقرات. صغراط. چغرات. (مقدمة الادب). هدبد. (السامی فی الاسامی). صغرات. (ربنجنی). جرعلیک. جرعکوک. فدفد. دوایه. ضرع ...
لغتنامه دهخدا
[ ] (اِخ) ابوالمظفر عمادالدوله ابراهیم طفغاج بن نصر (در حدود ۴۴۰ -۴۶۰ هـ . ق.) از امرای ایلک خانیهٔ مغرب ترکستان بوده است. رجوع شود به آل افراسیاب در همین لغت نامه.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.