(تَ قُ) [ ع. ] (مص ل.) ضد یکدیگر بودن.
فرهنگ فارسی معین
ناسازی، دوگانگی، دوجوری
فرهنگ واژههای سره
[ تَ قُ ] (ع مص) عهد شکستن. || باز کردن بنا و تاب رسن و جز آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || ضد یکدیگر شدن. (زوزنی) (از آنندراج) (از غیاث اللغات). || (اصطلاح منطق ...
لغتنامه دهخدا
چیزی که مخالف و ضد دیگری باشد؛ دارای تناقض.
فرهنگ فارسی عمید
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.