[ تُ ] (اِ) گوسفند ششماهه را گویند. (برهان) (ناظم الاطباء) (انجمن آرا) (آنندراج). و این ترکی است چه در فارسی قاف نیست و اگر در لغتی قاف باشد اصل آن غین بوده است... (از انجمن آرا) (از آنندر ...
لغتنامه دهخدا
[ تَ ] (ع مص) در گردن کردن کار و قلاده. (تاج المصادر بیهقی). قلاده در گردن کسی انداختن و از آنست کار در عهده کسی کردن، یقال: قلده العمل. (منتهی الارب). گردن بند در گردن انداختن و کار بعهده ...
[ تَ ] (ع مص) سپوختن ملخ دم را بر زمین تا بیضه دهند. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). دم بر زمین فروکردن ملخ. (از اقرب الموارد).
[ تَ ] (ع مص) دف زدن و سرود کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). دف زدن و خوشخوانی کردن. (آنندراج) (از اقرب الموارد). || استقبال کردن ملوک و ولاة را به انواع لهو و لعب بوقت قدوم. (منتهی ...
[ تَ ] (ع مص) همیشگی نمودن در رفتار و روش. || برچیدن و گرد آوردن پیراهن را و فراهم آمدن و برچیدن آن. (لازم و متعدی است). (منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ...
[ تَ ] (ع مص) مبالغهٔ قلع. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). از بن برکندن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
کاستن
فرهنگ واژههای سره
[ تَ تَ ] (مص مرکب) کاسته گردیدن. کم شدن. کاهش یافتن. رجوع به تقلیل و دیگر ترکیبهای آن شود.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.