[ هُ ] (اِخ) رجوع به هلاگو شود.
لغتنامه دهخدا
[ هَ ] (اِخ) دهی است از بخش مرکزی شهرستان گنبدقابوس که ۲۰۰ تن سکنه دارد. آب آن از چاه و محصول عمده اش غله، برنج، صیفی و حبوب است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج ۲).
[ هَ بَ ] (اِخ) دهی است از بخش مرکزی شهرستان گنبدقابوس که ۲۰۰ تن سکنه دارد. آب آن از قنات و رودخانه و محصول عمده اش غله، برنج و لبنیات است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج ۳).
[ هُ ] (اِخ) قاجار قوینلو. بزرگترین پسر حسنعلی میرزا شجاع السلطنه و مادرش دختر مرتضی قلی خان عموی ناصرالدین شاه بوده است. وی مدتی در خراسان و کرمان و شیراز حاکم بوده و سپس به نجف رفته و د ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.