(اِخ) قصبه ای است از دهستان بالا از بخش طالقان شهرستان تهران که در ۶ هزارگزی جنوب خاوری شهرک و یکهزارگزی راه مالرو عمومی واقع شده است. هوای آن سرد و سکنهٔ آن ۱۴۵۲ تن است. آب آن از د ...
لغتنامه دهخدا
(اِخ) دهی است از دهستان بربرود بخش الیگودرز شهرستان بروجرد که در ۱۰ هزارگزی خاور الیگودرز و ۲ هزارگزی جنوب شوسهٔ الیگودرز به گلپایگان واقع شده است. جلگه و معتدل است. سکنهٔ آن ۴۴۹ تن است. ...
(اِخ) دهی است از دهستان زنجان بخش بافت شهرستان سیرجان واقع در ۱۲ هزارگزی خاور بافت، سر راه فرعی زنجان به بافت. کوهستانی و سردسیر است و ۹۹ تن سکنه دارد. آب آن از قنات تأمین میشود. محصول آن ...
(اِخ) یکی از دهات بابل. (از ترجمهٔ مازندران و استرآباد رابینو ص ۱۶۰).
[ سَ ] (اِخ) دهی است از دهستان خان اندبیل بخش مرکزی شهرستان هروآباد واقع در ۶ هزارگزی باختری هروآباد و یک هزارگزی شوسهٔ هروآباد به میانه. کوهستانی و سردسیر است. سکنهٔ آن ۵۵۹ تن است. آب آن ا ...
[ نَ نْ دَ / دِ ] (نف) صفت فاعلی از گوراندن. رجوع به گوراندن شود.
[ دَ ] (مص) گوراندن. (یادداشت مؤلف). رجوع به گوراندن شود.
[ دَ / دِ ] (ن مف) گورانده. (یادداشت مؤلف). رجوع به گورانده شود.
[ اَ بو بَ رِ نِ ] (اِخ) ابن هدایةاللََّه. یکی از دانشمندان ایرانی از طائفهٔ اکراد، ملقب به مصنف. او راست: شرح محرّر در فقه و چندین تألیف دیگر بفارسی.
[ اَ ] (اِ) نام رستنی باشد. (آنندراج).
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.