[ بَ ] (اِ) (اصطلاح حساب) مقسوم. (از واژه های فرهنگستان).
لغتنامه دهخدا
[ بَ خْ شْ ] (اِ مرکب) (اصطلاح حساب) مقسوم علیه. (از واژه های فرهنگستان).
(بَ دَ) [ په. ] (مص م.)۱- عطا کردن.۲- عفو کردن.
فرهنگ فارسی معین
۱. پول یا چیز دیگر را بیعوض به کسی دادن؛ عطا دادن. ۲. گذشت کردن.
فرهنگ فارسی عمید
(بَ دِ) (ص مف.)۱- عطا شده.۲- عفو شده.
۱. داده؛ عطاشده. ۲. عفوشده.
[ بَ ] (اِمص) بخشش و هدیه و انعام و انعامی که بکسی علاوه بر مزد و اجرت می دهند. (ناظم الاطباء). در عربی بجای حلوان (که اکنون فراموش شده) بکار رود. (از نشوءاللغة ص ۹۳). دزی در ذیل قوامیس عر ...
اسم: بخشین (دختر) (کردی) (تلفظ: bakhshin) (فارسی: بخشین) (انگلیسی: bakhshin) معنی: عفو کردن، عفو کردن ( نگارش کردی
فرهنگ واژگان اسمها
[ بَ دَ ] (مص مرکب) آرام دادن. تسکین درد. بردن اضطراب. فرونشاندن خشم.
در سامانههای رایانهای، میزان مطابقت برونداد یک سامانه با نیازهای کاربران خاص آن سامانه [رایانه و فنّاوری اطلاعات]
واژههای مصوب فرهنگستان
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.