اسم: بایام (پسر) (ترکی) (تلفظ: bayam) (فارسی: بایام) (انگلیسی: bayam) معنی: جدی، درست
فرهنگ واژگان اسمها
(اِخ) سیمین از خانان آق اردو در دشت قپچاق شرقی از خاندان اوردا (۷۰۱ - ۷۰۹). (از معجم الانساب زامباور ج ۲ ص ۳۶۵).
لغتنامه دهخدا
[ جَ ] (ع اِ) کوهها که در آن شاخه های انگور کارند. (منتهی الارب).
جاهای پوشیده و پنهان.
فرهنگ فارسی عمید
[ دِ رُ نَ / نِ ] (ق مرکب) در حال دلربایی. بادلربایی. دلبرانه : دلربایانه دگر بر سر ناز آمده ای از دل ما چه بجا مانده که بازآمده ای. صائب. رجوع به دلربایی شود.
[ رُ ] (نف) رباینده. جذاب. و رجوع به رباینده و ربودن شود.
[ رُ ] (نف، ق) وصف حالی (صفت حالیه). در حالت ربودن. در حال ربودن. (یادداشت مرحوم دهخدا).
اسیران.
(صَ) [ ع. ] ج. صبیه ؛ دختران.
فرهنگ فارسی معین
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.