[ شَ ] (اِ مرکب) نام نوائی از موسیقی. (از غیاث) (ناظم الاطباء). نام آوازی. یکی از شش آواز است و آن از زیرافکند خیزد. (یادداشت مؤلف): سرو ساقی و ماه رودنواز پرده بربسته در ره شهناز.فرخی. || ...
لغتنامه دهخدا
اسم: شهنام (پسر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: šah nām) (فارسی: شهنام) (انگلیسی: shah nam) معنی: بزرگ نام و دارنده ی نامِ شاهانه، ( به مجاز ) نیکنام، نکونام، دارای نام شاهانه ...
فرهنگ واژگان اسمها
[ شَ مَ / مِ خوا / خا ] (نف مرکب) شاهنامه خوان. که شاهنامه خواند به آواز در مجالس : ز شاهان چنو کس نپرورد چرخ شنیدستم این من ز شهنامه خوان.فرخی. رجوع به شاهنامه خوان شود.
[ ] (اِخ) قریه ای است نیم فرسنگی کمتر میانهٔ جنوب و مغرب شهر داراب. (فارسنامهٔ ناصری).
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.