[ نَ ] (اِ مرکب) شاندان و غلاف شانه و مشط. (ناظم الاطباء از اشتنگاس). شانه دان. و شاید مصحف شاندان مخفف شانه دان باشد. رجوع به شاندان شود.
لغتنامه دهخدا
اسم: ارشانوش (دختر، پسر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: aršā nuš) (فارسی: اَرشانوش) (انگلیسی: arsha nush) معنی: مقدسِ جاوید، ( اَرشا = مقدس، نوش = جاوید )، ( اَرشا = مقدس + نوش = جاوید )، از ...
فرهنگ واژگان اسمها
[ ] (اِ) قناالجعدة. (یادداشت مؤلف).
[ رَ ] (اِخ) دهی است واقع در ۱۰۵۰۰ گزی شمال مرکز غوریان از ولایت هرات در ۶۱ درجه و ۲۶ دقیقه و ۴۵ ثانیه طول شرقی و ۳۴ درجه و ۲۵ دقیقه و ۴۶ ثانیه عرض شمالی. (از قاموس جغرافیایی افغانستان ج ...
(اِمر.) به یکدیگر «نوش باد» گفتن هنگام شراب خواری.
فرهنگ فارسی معین
گفتن نوشباد در مجلس بادهگساری.
فرهنگ فارسی عمید
(اِ مرکب) نوش نوش. نوش باد نوش باد! نوش بادی که باده گساران در بزم می هنگام جام برگرفتن یکدیگر را گویند: صفیر مرغ و نوشانوش ساقی ز دلها برده اندوه فراقی.نظامی. پیاپی شد غزل های عراقی برآ ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.