(اِخ) دیهی است از دهستان مشهد زیره میان ولایت باخرز، بخش طیبات از شهرستان مشهد، واقع در ۴۲ هزارگزی شمال باختری طیبات، در دامنهٔ کوه. آب و هوای آن معتدل، سکنهٔ آن ۶۴ تن است. آب آن از قنات ...
لغتنامه دهخدا
ویژگی آنچه سبب شادی و نشاط میشود؛ شادیآورنده.
فرهنگ فارسی عمید
اسم: شادی سا (دختر) (فارسی) (تلفظ: š.-sā) (فارسی: شادي سا (شاديسا)) (انگلیسی: shad-sa) معنی: چون شادی، ( شادی، سا ( پسوند شباهت ) )، به سان شادی
فرهنگ واژگان اسمها
شادیافزا؛ افزایندۀ شادی و نشاط.
۱. مرگ از غایت شادی؛ مرگی که بهسبب شادی مفرط ناگهان عارض شود. ۲. (صفت) ویژگی کسی که ناگهان از شادی بسیار بمیرد: من که از تلخی دشنام شدم شادیمرگ / چه توقع کنم از لعل شکر ...
[ کَ دَ ] (مص مرکب) استبشار. (ترجمان القرآن). تفریح. مسرت نمودن. ابهاج : قارون نکرد شادی چندان به نعمتش کز بهر ایر خواجه کنی تو همی کروز. منجیک. کرا بانگ و نامش شود زیر خاک چه شادی کند خ ...
گراینده به شادی و نشاط؛ اهل عیش و عشرت: بخفتند شادان دو شادیگرای / جوانمرد هزمان بجستی ز جای (فردوسی: ۵/۳۳).
(اِخ) موضعی است در تبریز و مولد قطران شاعر معروف قرن پنجم هجری است : خدمت تو هم بشهر اندر کنم بر جای غم گرچه ایزد جان من در شادی آباد آفرید. قطران. (از تاریخ ادبیات در ایران، تألیف صفا ج ...
(اِخ) محمدبن داود العلوی. معاصر ناصرالدین خلجی (۸۰۶ -۹۵۶) شارح دیوان های انوری و خاقانی است. وی پیرو مذهب سنت و جماعت بود. شرح او بر دیوان انوری مملو از تکلفات بارد و حاکی از بی ذوقی و نداش ...
[ اَ ] (نف مرکب، ق مرکب) در حال شادی انگیختن : شد سوی شهر شادی انگیزان کرد در بزم خود شکرریزان.نظامی.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.