[ ژِ ] (اِخ) نام شهری در بلژیک بر ساحل چپ رود دیل، دارای ۱۸۸۶ تن سکنه.
لغتنامه دهخدا
هوازدگی
فرهنگ واژههای سره
[ بادْ، دِ ] (اِ مرکب) غلبه و بسیاری خون را گویند در اعضا که بسبب آن ریشها و دملها تولد کند. (برهان) (ناظم الاطباء). معنی ترکیبی آن یعنی باد زشت و بد و آن سرخی مفرط است که بسبب غلبهٔ صفرای ...
اسم: بژنا (دختر) (کردی) (تلفظ: bazhna) (فارسی: بژنا) (انگلیسی: bazhna) معنی: دختر رعنا
فرهنگ واژگان اسمها
(دُ) (ص مر.) دشنام، فحش.
فرهنگ فارسی معین
فرمولدار [ریاضی]
واژههای مصوب فرهنگستان
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.