جوان.
فرهنگ فارسی عمید
[ بُ ] (اِخ) دهی است از دهستان دربقاضی بخش حومهٔ شهرستان نیشابور. سکنهٔ آن ۲۲۹ تن. آب آن از قنات و محصول آن غلات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۹).
لغتنامه دهخدا
اسم: برنادخت (دختر) (فارسی) (تلفظ: bornā dokht) (فارسی: برنادخت) (انگلیسی: borna dokht) معنی: دختر جوان، ظریف، ( برنا، دخت = دختر )، خوب و نیک
فرهنگ واژگان اسمها
[ بَ ] (ص) غافل و نادان. (برهان) غافل و خواب آلوده. (آنندراج). فرناس. و رجوع به فرناس و برناسی شود: نامه ها پیش تو همی آید هم ز بیداردل هم از برناس.ناصرخسرو.
[ بَ ] (ص، اِ) مرد جوان. || جوانی. (ناظم الاطباء). رجوع به برناک شود.
مجموعه استانداردها و روشهایی که احتمال وقوع حوادثِ منجر به خسارت دیدن تجهیزات یا آسیب رسیدن به افراد را تا حد قابل قبول کاهش دهد [مدیریت پروژه]
واژههای مصوب فرهنگستان
بخشی از تعریف پروژه که در آن به چگونگی تخصیص منابع و خدمات پشتیبانی و زیربنایی و استفاده از خدمات اشخاص ثالث اشاره شده است [مدیریت پروژه]
سندی رسمی که بهعنوان بخشی از اجازهنامه هزینهکرد برای اجرای مراحل مختلف پروژه، از آغاز تا پایان، تنظیم و تصویب میشود [مدیریت - مدیریت پروژه] ...
تنظیم برنامۀ کاری روزانه برای هریک از رانندگان و خدمه [حملونقل درونشهری - جادهای]
فردی که بر پایۀ فرانامه برنامهریزی میکند [آیندهپژوهی]
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.